دیده بان1404

متن مرتبط با «نشین» در سایت دیده بان1404 نوشته شده است

قابل توجه رئیس جمهور کاخ نشین!!!

  • تاریخ : دوشنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۹۶ ساعت 22:12توسط : عمار خمینی اگر رئیس جمهور و مجلسیان خوی کاخ نشینی پیدا کنند باید فاتحه کشور را خواند.اینهایی که همه توجه شان به این است که کاخ برای خودشان درست کنند و حتی برای حیوانات خودشان ، برای سگ های خودشان کاخ درست می کنند.اینها نمی توانند به فکر مردم و آن گرسنه ها باشند. اینها احساس انسانی از دستشان رفته.این توجه به زرق و برق دنیا انسان را از آن احساس انسانی اش می برد. یک حیوان است در بین مردم راه می رود. باید فاتحه دولت و ملت را بخوانیم آن روزی که  رئیس جمهور ما خدای نخواسته از آن خوی کوخ نشینی بیرون برود و به کاخ نشینی توجه بکند. آن روزی که  مجلسیان خوی کاخ نشینی پیدا کنند. خدای نخواسته و از این خوی ارزنده کوخ نشینی بیرون بروند،آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم.امام سید روح الله موسوی خمینیصحیفه امامامام خمینیصحیفه نور جلد ۱۷ صفحه ۲۱۸ بیانات امام خمینی(ره) در جمع اعضای هیأت دولت مورخ: ۱۳۶۲/۰۱/۰۱ , ...ادامه مطلب

  • کاخ نشین ها کشور را به تباهی کشیده اند.

  • تاریخ : یکشنبه سوم دی ۱۳۹۶ ساعت 20:35توسط : عمار خمینی کاخ نشین ها کشور را به تباهی کشیده اند.آنروزی که زرق و برق دنیا پیدا بشود و شیطان دربین ما را پیدا کند و راهنمای ما شیطان باشد،آن روز است که ابرقدرت ها می توانند در ما تأثیر کنند.کشور ما را به تباهی بکشند. همیشه این کشور به واسطه این کاخ نشین ها تباهی داشته است.این سلاطین جور که همه کاخ نشین تقریباً بودند. این ها  به فکر مردم نمی توانستند باشند،احساس نمی توانستند بکنند فقر یعنی چه؟احساس نمی توانستند بکنند بی خانمان یعنی چه؟وقتی که کسی احساس نکند که فقر معنایش چی است،گرسنگی معنایش چی است،این نمی تواند به فکر گشنه ها و به فکر مستمندان باشد.امام سید روح الله موسوی خمینیصحیفه امامامام خمینیصحیفه نور جلد ۱۷ صفحه ۲۱۸ بیانات امام خمینی(ره) در جمع اعضای هیأت دولت مورخ: ۱۳۶۲/۰۱/۰۱ , ...ادامه مطلب

  • ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده.

  • مدتی بود که بسیار کلافه و سر در گم بودم.برنامه ها جلو نمیرفت.کارام نظم نداشت.خیلی ناراحت وضعیت بودم.سوالی در ذهنم تداعی میشد اینکه چرا وضعیت زندگی بنده اینطور شده؟؟؟ فکرم مدام مشغول بود.اینقدر مشغول که وقتی راه میرفتم و سرم پایین بود به دیوار مقابلم میخوردم و جالب اینجا بود که اصلا برام مهم نبود اطرافم کیا هستن.کی میخنده ...کی دید... همچنان به راه رفتنم ادامه میدادم و فکر میکردم. تمام فکرم این بود خدایا چرا نمیتونم به زندگیم نظم بدم.چرا اینقدر همه چیز به هم ریخته... از سال 87 همیشه هر برنامه ای که روی کاغذ مینوشتم عملی میشد و چقدر خوب هم عملی میشد اما از سال 94 این بی نظمی شروع شده بود به هیچ کاری نمیرسیدم احساس میکردم وقتم بی برکت شده . به خیلی کارا فکر میکردم به خیلی مسائل فکر میکردم . استاد اخلاقم گفت به امام زمان متوسل شو تا راهو نشونت بده.از خدا بخواه راه برات روشن بشه. چند وقتی مشهد رفتم.مدتی قم.. اعتکاف شد مقداری از استرسامو حاج آقا پناهیان کم کرد.سال 87 و 88 حاج آقا پناهیان راهو بهم نشون داده بود.البته ایشونو وسیله و واسطه میبینم خدا راه رو به واسطه و وسیله ایشون به بنده نشون ,ای که مرا خوانده ای,ای که مرا خوانده ای جواد مقدم,ای که عشق مرا ناگفته میدانی,ای که میبینی مرا گوشه نشین,ای که میبینی مرا با پشت خم,ای که مرا خوانده ای راه,ای که مرا خوانده ای علیمی,اي كه مرا خوانده اي,ای که مرا نوشته ای ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها