روزی که با یاد و نام حضرت زهرا تمام شد.

ساخت وبلاگ

تشیع یکی از بچه های فاطمیون بود به نام آقا محمد رضا رضایی ؛البته ما خبر نداشتیم زمانی رفتیم دیدیم که مراسم خاکسپاری این شهید بزرگوار هستش.

خلاصه در قطعه 50 گشتیم با مادر شهید مدافع حرم آقا امیر علی محمدیان دیداری داشتیم و هم صحبت ایشون شدیم.حرف دل مادر شهید این بود که اصلا کربلا نرفته است و آرزو داشت کربلا بروند.

با مادر آقا مصطفی هم دیداری داشتیم.

مزار شهدای گمنام هم سری زدیم و شروع کردیم به رسم عادت همیشگی شستن مزار شهدای گمنام و شهدای فاطمیون؛زمانی که داشتیم مزار بچه های فاطمیون می شستیم یک اقایی که برای خاکسپاری آقا محمد رضا اومده بود و حسم میگفت که از بچه های فاطمیون هستش داشتن نگاه میکردن که بنده و دوستم تک به تک مزار شهدای فاطمیون شستیم بسیار خوشحال شدن و آخرین مزار شهدای فاطمیون ایشون اومد و به ما دوتا برچسب فاطمیون دادن و جالب بود که بنده خیلی این برچسب هارو دوست داشتم و  این برچسب هارو که عکس شهدا و آرم هستش ،گاها در مفاتیح و قرآنم و جعبه ی چوبیم استفاده میکنم .

آرم زرد فاطمیونو زدم پشت قرآنم که همیشه و در همه حال و در هر لحظه ای به همراه دارم.

خلاصه با کلی ذوق و شوق رفتیم سر مزار آقا روح الله کمالوند که خلبان بودن و هواپیماشون با دو تن از دوستانشون سقوط کردن.

مادرش شروع کرد به تعریف کردن از آقا روح الله...

وقتی داشت از پسر خوشتیپ و خوشگلش تعریف میکرد اشک از چشماش جاری شد و از خوابش برای ما تعریف کرد.

ایام فاطمیه بود بنده به شدت کسالت داشتم و دکترا به بنده گفته بودن که باید عمل کنی بنده یک روز که کسی در منزل نبود عکس آقا روح الله بغل گرفتم و شروع کردم گریه کردن وبا ایشون درد دل کردم که ایام فاطمیه هستش و بنده هم تو این ایام مریض شدم و دکترا هم گفتن باید عمل کنم ، اون روز به شدت دلتنگ آقا روح الله شده بودم و حالم خوب نبود.

خوابیدم و خواب دیدم که زنگ خونمونو زدن بنده رفتم ببینم کیه دیدم یک خانمی با چادر مشکی هستش که برگشتم گفتم شما کی هستید ایشون برگشت گفت که بنده مادر شهدا هستم.

یاد خواب مادر شهید و برادر عزیزم در قم افتادم تقریبا خواب ایشون هم شبیه مادر شهید محمد معماریان بود.

بعد از مدتی رفتم دکتر ؛ دکتر گفتن که اصلا شما نیاز به عمل ندارید و الان چند سال از اون خواب بنده میگذره و حال جسمی بنده عالیه ؛ مادر شهید داشت اشک میریخت و برای بنده و دوستم تعریف میکرد.

بنده هم سر بند یازهرامو که همسر شهید مهدی حسینی به بنده هدیه داده بود و بین ددستمال اشکم بود در آوردم و گفتم مادر با سربند یا زهرا ی بنده اشکاتونو پاک کنید.

بنده با اون سربندم اشک مادران شهیدان پاک میکردم و قرار گذاشته بودم که زمانی که از دنیا میرم به پیشانی خودم ببندن.

مادر شهید به بنده گفت میشه این سربندتو بدی به بنده که بذارم توی کفنم!!!!

دوستم با تعجب داشت به بنده نگاه میکرد!!!!!میدونست جونم سربندم...منتظر عکس العمل بنده بود...دوستم گفتن من بودم نمیدادم...

تو این سربندارو مثل ما برنمیداری منتظر میمونی کسی بهت سربند بده ؛حالا دوباره باید منتظر باشی کسی بهت یک سربند یا زهرا بده...گفتم منتظر میمونم میدونم که دستم میرسه...

بنده یک لبخندی زدم و گفتم اشکال نداره مادرم ببرید.اما برایم دعا کنید که عاقبتمون ختم به خیر بشه.

پدر شهید گفت شما عاقبتتون ختم به خیر هست فرزندم...گفتم فقط دعا کنید...

شروع کردیم گلزار گشتن رفتیم سر مزار شهید آقا مهدی حسینی به همسرشون ماجرارو گفتم ایشون گفتن که هفته ی بعد براتون یک سربند سبز دیگه میارم.بعد از اون دیگه ما توفیق دیدار با همسر شهید مدافع حرم آقا مهدی حسینی رو نداشتیم.

بعد از کشتن در گلزار  رفتم سر مزار آقا علی خلیلی یک سر بند زیبای نو و تمیز و خوشگل سر مزار ایشون بود از اطرافیان پرسیدم این سربند کیه؟؟برای شماها نیست؟؟؟همه گفتن نه برای ما نیست این سربند.جالب تر اینکه اولین سربند یا زهرا رو در مراسم تشییع شهید علی خلیلی گرفتم که در مسجد کوفه گمش کردم و خیلی ناراحت شدم.

حالا از زمین و زمان از خود شهید و خانواده ی شهید برای ما سربند یا زهرا ((س)) به دستمون میرسه...

یکی از سربندارو بستم روی یکی از مزار های شهدای گمنام  چیذر.

یکی از سربندای یازهرای رو بستم روی قاب عکس شهید حسین فهمیده که گلزار شهدا هستش.

یکی از سربندارو دادم مادر شهید روح الله کمالوند

هنوز هم سربند یا زهرا ی همسر شهید مهدی حسینی به دستم نرسیده

اما الان یک سربند یا زهرا دارم که خود شهید بهم هدیه داد و بر چهره ی سردار عزیز شعبان نصیری متبرک شده است.

ان شاءالله راه و رسم حضرت زهرا رو هم فراموش نکنیم و پیرو ایشون باشیم ان شاءالله...

اون روز کلی ذوق زده شدیم...

السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ یا حضرت زهرا ((س))

دیده بان1404...
ما را در سایت دیده بان1404 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : didehban1404o بازدید : 194 تاريخ : پنجشنبه 25 خرداد 1396 ساعت: 16:13