چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد.

فصل زمستان قدم به قدم می آید و پاییز قدم به قدم می رود و زندگی جریان دارد.

فصل زمستان را عاشقانه دوست دارم گل نرگس اولین بهانه ی این دوست داشتن است.

دوست داشتن بهانه نمی خواهد وقتی کسی یا چیزی را دوست داری تمام دوست داشتنی هایت را وقف او میکنی حتی خودت را...

در زمستان چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد اما همین هم زیباست برای معشوق و عاشق...

زیرا تا شقایق هست زندگی باید کرد...

عاشقی هم بهایی دارد نگرانی بهای عاشقیست چشم انتظار...

چشم نرگس در زمستان نگران تر است زیرا زمستان فصل نرگس است.

نرگس؛زمستان؛شقایق؛نگران...

اصلا به خاطر همین است که زمستانم با نرگس بهار می شود...

سردی اش گرم می شود...

تاریکی اش سفید می شود...

هویتم با نرگس در هم تنیده اند.

با آن لذت می برم و زندگی می کنم.

نرگس ِ شیراز ِ دلم

روشن و شادان دلا جان و جهان ِ سبزه ها
سر بر آورد نرگس ِ شیراز، میان ِ بوته ها

خنده وا کرد بر لبش در دشت ها و کوه ها
چشم ِ شهلایش ربود دلها درون ِ سینه ها

باغها، گردن فراز، از این همه سرزنده گی
جویبار، شُرشُر کنان رقصان میان ِ درّه ها

دشت و صحرا بی قرار از نرگسان ِ مست ِ مست
بلبلان، از نرگس ِ یار، چرخ زنان در لانه ها

دختران با نرگس ِ رعنا همه عشوه کنان
عشق می پاشند خیابان و گذر، در کوچه ها